ناقد: دکتر سیده فاطمه حسینی میر صفی
منبع: (فصلنامه بیّنات سال سیزدهم شماره3)
مقدمه:
تحقیق حاظر پیرامون مسائل کلی، زندگی نامه، آثار و تألیفات سید قطب، مؤلّف ارجمند تفسیر فی ظلال القرآن میباشد، که در مسائل مختلف علوم قرآنی چون: ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، قرائت و کتابت قرآن، اسباب نزول و ... مورد بررسی قرار گرفته است.
بررسی مسائل علوم قرآنی خط سیری روشن برای طالبان قرآن کریم فراهم می آورد و فتح بابی خواهد بود برای فهم و درک بهتر مفاهیم قرآنی.زندگینامه سید قطب:
سید بن قطب بن ابراهیم بن حسین شاذلی، در سال 1324 هجری قمری برابر با 1906 میلادی، در روستای« موشه» از توابع استان« أسیط» مصر بدنیا آمد.
پدر وی هندی تبار بود و بزرگ خاندان که می بایست نام و نشان و موقعیت آن را حفظ کند. سید به خانوادهای از نجبای روستایی که از نظر مالی در تنگنا قرار گرفته بودندتعلق داشت.
پدرش حاج قطب ابراهیم، نماینده حزب محلی مصطفی عامل در روستای موشه و یکی از مشترکین« اللواء» نشریه ارگان حزب بود.سید قطب بدلیل برپایی جلسات مکرر خصوصی در خانه پدرش در نوجوانی، یک فرد آگاه سیاسی شد و ضمن طرفداری از ناسیونالیسم ضد انگلیسی، مطبوعات و آثار جهانی را از کتابفروشان دوره گردمحلی تهیه می کرد و می خواند.
پدر سید مردی دیندار و مؤمن بود، چنانکه از اهدای کتاب« مشاهد القیامة فی القرآن» به روح وی بر می آید. مادرش نیز اهل دیانت بود. سید قطب در اهدای کتاب« الصویر الفنی فی القرآن» چنین میگوید:
این کتاب را به تو ای مادر پیشکش میکنم! چه دیر زمانی در روستا از پس شیشهها به صدای قاریانی گوش فرا میدادی که در طول ماه مباک رمضان در خانه ما قرآن را ترتیل میکردند و من در کنار تو میخواستم مانند کودکان بازی کنم که با اشارهای قاطع مرا باز میداشتی.
و وقتی در برابر تو بالیدم مرا به دبستان فرستادی و نخستین آرزویت آن بود که خداوند در کارم گشایشی بفرماید تا قرآن را حفظ کنم و آوازی خوش و زیبا عطایم کند تا در هر لحظه آنرا بر تو آرام بخوانم!
تحصیل، آموزش و کار سید قطب:
وقتی سید قدم به شش سالگی نهاد، خانواده اش تصمیم به علم آموزی وی گرفت. او هنگامی که بطور موقت در مدرسه قرآنی به سر میبرد از وقوع حادثهای به شدت ترسید و به این جهت متعهد شد که پیش از رسیدن به ده سالگی قرآن را حفظ کند.وی وقتی ده ساله شد برای تشبیه به مردان در مسجد نماز میگذارد، سید قطب ضمن اثر پذیری از جوّ خانه روستایی که عناصر وطن خواه به آنجا گرد میآمدند. از استاد خود نیز اثر پذیرفت که وطن دوستی در وی موج میزد، سخنرانیهای وی در روح و روان سید اثر گذاشت، بدین سبب برای مشارکت در انقلاب ملی که در سال 1919 شعله ور شد، درنگ نکرد.
سپس خانواده او تصمیم گرفت قطب را به دلیل استعداد فراوانش، پس از فارغ التحصیل شدن از مدرسه موشا، در سال 1920 به قاهره بفرستند. سید قطب بعد از رفتن به قاهره در کنار دایی خود که فارغ التحصیل الازهر بودو در قاهره به تدریس و روزنامه نگاری اشتغال داشت؛ سکنی گزید.
او به مدرسه مقدماتی عبدالعزیز ملحق شد و سه سال را در آنجا گذراند. این مدرسه مدرکی به نام« الکفائة» به فارغ التحصیلان خود میداد. سپس در فاصله سالهای 1929-1928به مدت دو سال وارد دار العلوم مقدماتی شد که تحصیل در آن پیش در آمدی برای تحصیل در دار العلوم بود.
در سال 1930 به دار العلوم پیوست. در سال 1933 با دستیابی به مدرک کارشناسی در ادب و فوق دیپلم در علوم تربیتی و تخصص در فنون زبان عربی فارغ التحصیل شد.
وی پس از اتمام تحصیلات، به عنوان دبیر در وزارت معارف به استخدام و شش سال (1939-1933) به تدریس ادامه داد. آنگاه به وزارت خانه منتقل و به عنوان ناظر بر فرهنگ عمومی مشغول به کار شد. وی به مدت 8 سال در این پست بود ودر تألیف کتابهای مورد نیاز وزارت برای مدارس مشارکت کرد.
وی بدلیل انتقاد از اوضاع داخلی و نیز نگارش مقالات تند سیاسی مورد خشم رؤسایش واقع شد و به این جهت تصمیم به استعفا گرفت، ولی تلاش دکتر طه حسین باعث شد که از استعفای خود جلوگیری کند. طه حسین از وی درخواست کرد به مدت دو ماه در منطقه صعید به کار بازرسی بپردازد. وی از سال 1940 تا 1945 بازرس وزارتخانه بود. طی این مدت طرحهای زیادی برای اصلاح سیستم آموزشی مصر ارائه داد که همواره به داخل کیسه مخصوص کاغذ باطله مقامهای ارشد انداخته میشد.
سید قطب و گرایشهای سیاسی:
سید، در پی دوستی با محمود عقادبه عضویت حزب وفد درآمد. بعد از دو سال با کناره گیری از تمام احزاب مصری، در مقاله شدید اللحنی در مجله الرساله با عنوان «برنامههای خود را اصلاح کنید؛ یا قبل از فوت وقت کنار بکشید» نظر خود را در این باره اعلام کرد.
در سال 1947 م، مجلهای بانام اندیشه نو «الفکر الجدید» را منتشر کرد و لکن با توجه به اوضاع اجتماعی، امتیاز آنرا لغو کردند.
سید قطب و جمعیت اخوان المسلمین
سید قطب هنگام اقامت در آمریکا درباره جمعیت اخوان المسلمین به خصوص پس از قتل بنیانگذار آن« حسن البناء» به سال 1949 به تأمل پرداخت. وی پس از بازگشت از آمریکا در تابستان 1951، آنچنان جامعه آمریکا را تقبیح کرد که مجبور شد از وزارت معارف عمومی استعفا کند.
پس از آن با اخوان المسلمین رابطه برقرار کرد وسرانجام در 45 سالگی از طریق صالح عشماوی به عضویت اخوان در آمد.
سید قطب بررسیهای هنری قرآن کریم را از سال 1939 شروع کرد که در سال 1945 در کتاب «التصویر الفنی فی القرآن» را نشر داد.
سید در سال 1952 میلادی به عنوان نماینده جمعیت اخوان المسلمین در کنفرانس اسلامی مردمی» که در قدس برگذار شد، شرکت کرد».
در 26 اکتبر 1954 به دنبال ترور نا فرجام جمال عبد الناصر بدست یکی از اعضای اخوان المسلمین بهانه لازم برای یکسره کردن کار اخوان بدست رژیم حاکم افتاد. سید قطب نیز همانند اغلب مبارزان اخوان دستگیر شد و به سختی و بطور بی رحمانه مورد شکنجه قرار گرفت.
وی در 13 ژوئیه 1955، پس از یک محاکمه مضحک، به بیست و پنج سال زندان با اعمال شاقه محکوم شد.
هنگامی که ناصر در اوت 1965 م اعلام کرد توطئه جدید اخوان المسلمین کشف شده است، سید قطب به عنوان رهبر اصلی آن دوباره دستگیر شدو پس از یک محاکمه کوتاه، سید قطب و دو تن از همکارانش به نامهای محمد یوسف هواش و عبدالفتاح اسماعیل به مرگ محکوم شدند. سپس هر سه تن در سپیده دم 29 اوت 1966 به دار آویخته شدند.
آثار و تألیفات سید قطب
سید قطب زندگی ادبی خود را به عنوان نویسنده، در روزنامهها و مجلات مصری آغاز میکند که در آنها- چه قبل از ورود به دار العلم و چه پس از آن- مقالات گوناگون نشر میکرد. در دهه سی میلادی سید از مقاله نوسیان برجسته میگردد، به خصوص در مقالات ادبی که در آن با ادیبان برنا و پیر، در مسائلی که طرح میکردند با آرای ادبی و ناقدانه که که ابراز میداشتند و معمولاً جنگ و جدل در پی داشت، به بحث میپرداخت.
در دهه چهل سید در میان ادیبان و ناقدان، ناقدی نامور گردید به نحوی که در مقالات خود، بیشتر محصولات فکری وادبی، شعری و نقدی را به بررسی و تحلیل میگرفت. در دهه پنجاه و پس از بازگشت از آمریکا، تقریباً از نگاشتن مقالههای ادبی و ناقدانه اعراض میکند و به نوشتن مقالات دینی و سیاسی میگراید که اغلب آنهاانعکاسی از دیدگاه دینی وی است. سید قطب آثاری نیز در نقد ادبی در زمینه داستان و رمان دارد مانند:« النقد الادبی اصوله و مناهجه».
وی در کنار کتابهای ادبی و نقدی خود، آثاری نیز در پژوهشهای قرآنی و کاوشهای عمومیاسلامی، افزون بربررسیهای تشکیلاتی را به نگارش در آورد که میتوان به ترتیب زیر برشمرد:
1- التصویر الفنی فی القرآن = تصویر هنری در قرآن، 1945 م.
2- فی ظلال القرآن = در سایه قرآن.
3- العدالة الاجتماعیة فی الاسلام = عدالت اجتماعی در اسلام، 1949 م.
4- محرکة الاسلام و الرأسمالیة = کشمکش اسلام و سرمایه داری، 1951 م.
5- السلام العالمیو الاسلام = اسلام و صلح جهانی، 1951 م.
6- دراسات الاسلامیة = بررسیهای اسلامی، 1953 م.
7- خصائص التصویر الإسلامیو مقوماته = مشخصههای جهان بینی اسلامیو بنیادهای آن، 1963 م، (زمانی که سید در زندان بود)
8-اسلام و مشکلات الحضارة = اسلام و مشکلات تمدن، 1962 م.
9-هذا الدین = دین این است، بعد از سال 1954 م.
10- المستقبل لهذا الدین = آینده در قلمرو اسلام، آغازدهه 60.
11- معالم فی الطریق = نشانههایی در راه، 1964 م.
12- مشاهد القیامة فی القرآن، 1947 م.
آثار در باره سید قطب
از جمله مهمترین آثاری که در باره سید قطب و تألیفاتش نوشته شده است عبارتند از:
1. سید قطب و منهجه فی التفسیر = سید قطب و شیوه تفسیری اواز اسماعیل الحاج امین.
2. سید قطب شهید زنده.
3. ایماژهای هنری در قرآن از دیدگاه سید قطب.
4. شیوه سید قطب در تفسیر، دکتر صلاح الخالدی.
5. سید قطب و میراث ادبی و فکری او، ابراهیم بن عبدالرحمن البلیهی.
6. اندیشه و ادب سید قطب، دکتر سمیره فیاض(به زبان انگایسی).
7. عالم ربانی شهید سید قطب، احمد سلیمان الحمشاوی.
8. سید قطب: چکیده شرح حال، راه کارش در جنبش، نقدهایی که از او شده، محمد توفیق برکات.
9. سید قطب یا انقلاب اندیشه اسلامی، محمد علی قطب.
10. همگام با سید قطب در اندیشه سیاسی و دینی او، مهدی فضل الله.
11.سید قطب طلایهدار اندیشه معاصر اسلامی، استاد یوسف العظم.
12. سید قطب بیوگرافی و ادب او، عبدالباقی محمد حسین.
بدین ترتیب، سید قطب از اندک اندیشمندانی است که تا این حد نویسندگان و فرهیختگان دنیای اسلام را به خود مشغول داشته اند.
تفسیر فی ظلال القرآن
سید بن قطب بن ابراهبم، 6 جلد، چاپ 1372 ه/1952 م، دار الحیاء الکتب العربیه.
تفسیر فی ظلال القرآن، در میان تفسیرهای قرآن کریم دارای رویکردی سیاسی، اجتماعی، حرکتی و تربیتی است که مؤلف آن به مفسری مجدد با سیاق تفسیری نوینی شهرت دارد و یکی از پیشوایان و اندیشوران اصیل حرکت اسلامیمعاصر است.
بنابراین تکرار مکررات فراوانی که در سایر تفاسیر ملاحظه میگردد، در این تفسیر جایی ندارد و در بسیاری از موارد مباحثی بکر و بدیع عزضه کرده است.
شخص مؤلف تمام تجربه قرآنی و نیز رهیافت تفسیری اش را درمقدمه«فی ظلال » چنین خلاصه میکند:
در پرتو قرآن زیستم تا هستی را بسی فراخ تراز بسیاری ظواهر مشهودش ببینم، بزرگتر در حقیقت و بزرگتر در تعدد جوانبش.
در سایه سار قرآن بار یافتم که تصادفهای بصیرت را در عرصه هستی جایی نیست. در آغاز تفسیر نیز میگوید:
فی ظلال القرآن کتابی است که نگارنده اش با روح، اندیشه، شعور، و همه هستی اش با آن زندگی کرد و گزیده تجربه زنده اش در عالم ایمان رابا آن به راز نهاد.
تفسیر فی ظلال القرآن در دو مرحله شکل گرفت. باری هنگامیکه سید قطب هنوز پای در میدان جهاد، حرکت و دعوت نگذاشته بود و بیشتر از دیدگاه نکات ادبی به قرآن مینگریست، و دیگر بار که همه وجود پیام قرآنی را باز یافت و به صورت عملی به حرکت، تربیت و دعوت ملتزم گشت.
نخستین مرحله پیدایش « فی ظلال القرآن »، به سال 1951 در مجله المسلمون بر میگردد که سعید رمضان، منتشر کننده این مجله از مرحوم سید قطب خواست تا به گونه پیوسته نوشتاری در آن مجله داشته باشد و سید نیز پذیرفت که مباحثی در تفسیر قرآن با عنوان« فی ظلال القرآن» بنویسد. در نتیجه تا آیه 103 سوره مبارکه بقره، را در مجله المسلمون منتشر کردو پس از آن تصمیم گرفت عنوان دیگری را برای مقالات خویش بر گزیند و به خوانندگان وعده دادکه به همین ترتیب، تفسیر سی جزء قرآن کریم را در سی بخش منتشر خواهد کرد.
از آن تاریخ« فی ظلال» از مجله« المسلمون» در آمد و سرنوشتی دیگر یافت.
پیرو وعده قبلی، نخستین جزء از آن در اکتبر 1952 توسط دار الکتب العربیة در قاهره منتشر شد و پس از آن هردو ماه یک جزء منتشر میشد. این سیر تا جزء شانزدهم قرآن کریم ادامه یافت. بعد از جزء شانزدهم، سید قطب دستگیر و راهی زندان شد، در هفتههای نخست به سبب آزارهای جسمیو روحی که میدید، نتوانست کارش را در زندان ادامه دهد. در نتیجه ناشر که قرارداد تفسیر تمامیقرآن مجید را با او داشت، از دولت به وقت دادگاه برای جبران خسارت مالی خود شکایت کرد و در نتیجه دولت توافق کرد که سید قطب در زندان تفسیر را به پایان رساند.
در پایان دهه پنجاه میلادی تألیف«فی ظلال» در زندان پایان یافت.
«فی ظلال» در این مرحله گرچه روش نوینی داشت، اما آن نبود که ما امروز شاهدش هستیم بلکه مؤلف دانشمند، پس از کشف نمایش هنری در قرآن و تألیف کتابی در این زمینه و با همین عنوان، آرزو داشت که این کار را در همه قرآن انجام دهد و به تفصیل ویژگیها و عناوین نمایش هنری را در تمام قرآن عرضه دارد. در این مرحله توفیق یافت بخشی از آرزویش را در مورد نمایش هنری در قرآن برآورده سازد.
وی برخی از از ظواهر ذهنی، زیبایی، هنر، نمایش هنری و بعضی از مبادی و مناهج تفسیری اش را در تفسیر« فی ظلال» بیان داشت. اما زندان سید قطب را با مرحله جدیدی از تجربیات قرآنی مواجه ساخت و گستره نوینی از منهج حرکت اسلامیدر دعوت، تربیت، جهاد و تغییر بر وی گشود و خداوند متعال او را به سوی کشف کلید فهم گنجینههای حرکت آفرین قرآن کریم و بکارگیری اش در مسیر دعوت و جهاد رهنمون گشت.
با سود جویی از این فیض، تفسیر« فی ظلال القرآن» وارد مرحله دوم سرنوشت خود شد و مؤلف محترم با پالایش و ویرایش دوباره، روح ویژهای بدان بخشید.
این تفسیر با توجه به زمینههای روحی فراهم شده برای سید قطب از قبیل زندان، شکنجه و جاهلیت حاکم، از آیات مکی که تلائم کامل با آن داشت، آغاز شد. از اینرو مؤلف شروع این کار را از سه جزء آخر قرآن کریم که تأمین کننده این هدف بود، آغاز کرد و پارهای از مفاهیم حرکتی جدید را در تفسیر این سه جزء بیان داشت و پس از آن مصمم گشتاین روند را در مورد همه قرآن تکرار کند و با بیان تجربه نوین حرکتی اش، روحی دیگر در تفسیر«فی ظلال» بدمد.
جزء نخست تنقیح شده«فی ظلال القرآن» در آغاز سال 1960 توسط دار الاحیاء الکتب العربیة منتشر شد و به این وسیله«نمایش هنری در قرآن» که بیانگر زیبایی و هنر در قرآن کریم بود، قرین دیگری یافت که از گنجینههای حرکتی قرآن کریم، پرده بر میداشت.
سید قطب بدین اعتبار مفسری مجد گشت که دارای سبک نوینی در قرآن تحت عنوان« سبک تفسیر حرکتی» است.»
شاهکار سید قطب در تأمین این هدف در جزء هفت و هشت از«فی ظلال القرآن» است که در بر دارنده سوره انعام است.
مؤلف در مقدمهای که بر این سوره نوشته، حکمت بسیاری از موضع گیریهای پیامبر اکرم(ص) را یاد آور شده و ضرورت تأسی و به کار گماردن آن حکمتها را در حرکت اسلامیمعاصر گوشزد کرده است، چنان که این دو جزء متمرکزترین، پخته ترین و روشن ترین اجزای«فی ظلال» هستند.
سید قطب در پرتو همین رهیافت، ده جزء نخست تفسیر«تفسیر فی ظلال» را تنقیح کرد. وی پس از آزادی از زندان در سال 1964 میلادی، قطد آن داشت که مابقی اجزاء را نیز به ترتیب سابق پالایش کند و اجزای یازدهم، دوازدهم و سیزدهم را نیز در این راستا دوباره نوشت که با احتساب اجزای قبلی، به شانزده جزء رسید.اما سرکشان ستمگر، فرست را از او سلب کردند و راه را بر او بستند او را بی آنکه به هدفش برسد، به شهادت رساندند.
هدف و روش سید قطب در تفسیر فی ظلال القرآن
سید قطب در مقدمه تفسیر میگوید: الحیاة فی ظلال القرآن نعمة، نعمة لا یعرفها إلا من ذاقها، نعمة ترفع العمر و تبارکه و تزکّیه.
همانگونه که در مقدمه تفسیر و نیز آیاتی که آنها را تفسیر و توضیح داده است بر می آید، برخی اهداف و انگیزههایی که مؤلف کتاب را به نوشتن این تفسیر تشویق و ترغیب کرده است، عبارتند از:
1. برطرف کردن فاصله عمیق میان مسلمانان معاصر و قرآن کریم است که «فی ظلال » وسیلهایست برای برای تقرب مسلمانان به قران.
2. آشنا کردن مسلمانان نسبت به مسأله مهم حرکتی قرآن کریم و بیان طبیعت جهاد دفاعی.
3. بیان نشانههای راهی که گروه مسلمانان بسوی پروردگارشان ره می سپارند.
4. بیان وحدت موضوعی قرآن کریم.
5. تربیت فرد مسلمان که تربیتی کامل و قرآنی است.
روش سید قطب
الف ) روش سید قطب در ابتدای تفسیرش به این صورت است که در آغاز بخشی از آیات را ذکر می کند سپس جو عمومی سوره، مسائل تاریخی، زمان نزول آیه و حقایقی را که آیه را در بر میگیرد، بیان میکند و نیز اهداف و مقاصدی را که سوره یا آیه دنبال میکند .
در ضمن بیان این موارد، فضیلت سوره و اسباب النزول آن و نیز تناسبش را با سوره قبلی بیان میکند و سپس ویژگیهای دیگری از سوره و آیه را میگوید.
سپس برای بار دوم تفسیر تعدادی از آیات را با شرح و توضیح بیانی و اشاره حرکتی و تربیتی بیان کرده و گاهی آثار وارده در تفسیرآیه را متذکر میشود.
ب ) همان طور که بیان شد، روش سید، روشی فکری، حرکتی و تحلیلی است. سید بسیار علاقه مند است که خواننده را در بحثهای لغوی، کلامیو یا فقهی، غرق نماید.
ج ) در اوایل هر سوره مسائلی پیرامون تعریف سوره بیان میکند که این تعریف، تعریفی کامل، موضوعی، بلاغی، هنری، حرکتی و تاریخی است. وی در این تعریف، به خواننده صورتی مجمل و کافی از سوره میدهد.
د ) همچنین بین سوره مکی و مدنی از جهت طبیعت و موضوعات تقارن برفرار میکند.
ه ) هر سوره را به دروسی تقسیم میکند که این تقسیم بندی، موضوعی است و در هر درسی یک وحدت موضوعی را مشخص میکند که از مسائل و مقاطع جزئی تشکیل میشود.
و ) سید قطب از اسرائیلیات بدور است و نیز اختلافات فقهی و اغراق در مسائل لغوی، کلامیو فلسفی و نیز اختلافات مذهبی را ترک میکند.
ز) از تفسیر علمیاجتناب میورزد، به جهت اینکه با بیان جزئیات از علوم طب و کیمیا و نجوم، این علوم را بزرگ نشمارد.
آثار نگاشته شده در باره تفسیر فی ظلال القرآن
تا کنون کتابها، مقالات و نامههای فراوانی پیرامون این تفسیر نوشته شده است که مهمترین آنها عبارتند از:
1. مدخل الی ظلال القرآن، صلاح عبد الفتاح الخالدی، جده، دارالمنارة، الطبعهالاولی(چاپ اول)، 1406 ه، 1986 م .
2. المنهج الحرکی فی ظلال القرآن، صلاح عبد الفتاح الخالدی.
3. فی ظلال القرآن فی المیزان، صلاح عبد الفتاح الخالدی.
4.مفتاح الکنوز فی ظلال القرآن، محمد یوسف عباس، قم: دارالکتاب الاسلامی، الطبعة الثالثه، 1406 ه .
علوم قرآن در تفسیر فی ظلال القرآن
ناسخ و منسوخ
ما نسخ من آیة أو ننسها نأت بخیر منها أو مثلها ألم تعلم أن الله هلی کل شیء قدیر. (بقره 2/106)
سید قطب این آیه را در ضمن آیات 104 تا 123 سوره بقره تفسیر میکند. اِن درس در تعقیب مطالب پیشین، بخشی از دسیسه چینیها و دشمنیهای یهود در باره اسلام و مسلمانان را افشاء میسازد و مسلمانان را از نیرنگها و فریبکاریهای آنان و از آتش کین و شرارتی که در کانون دل ایشان نسبت به امت اسلامیشعله ور است و از نقشههای خائنانهای که برای مسلمانان طرح میکنند، بر حذر میدارد و هشدار میدهد و پیروان اسلام را از تقلید گفتار و کردار ایشان منع میکند. همچنین انگیزههای واقعی یهود را که درهالهای از اظهارات و اقدامات فرییبگر و صحنه سازیهای محیلانه پنهان است، برملا میسازد.
به نظر میرسد که یهودیان مدینه از نسخ و تغییر برخی از مقررات اسلامیکه طبق مقتضیات و شرایط خاص جامعه نو بنیاد اسلامیانجام میگرفت. همچون وسیلهای برای ایجاد تردید و دو دلی میان مسلمانان ایجاد میکرده و پیروان ایین جدید را در باره مبدأ این مقررات دچار شک و شبهه میساخته اند و به آنان میگفتند: که اگر این احکام و مقررات از سوی خدا میبود، نسخ و دگرگونی در آن راه نمییافت. این جملات تبلیغاتی هنگامیبه اوج خود رسید که قبله مسلمانان در ماه شانزدهم هجرت از بیت المقدس به کعبه تبدیل یافت. رسول اکرم در آغاز هجرت به سمت بیت المقدس - قبله و نمازگاه یهود - نماز میخواند، یهودیان این را دلیل حقانیت آیین خود گرفته و استدلال میکردند که دین درست و قبله درست، دین و قبله یهود است. تا آنجا که پیامبر اکرم در دل - و نه بر زبان - آرزو کرد که قبله اش از بیت المقدس به کعبه که خانهای با حرمت و ارآن خداست تبدیل شود. این تمایل قلبی همچنان بود تا اینکه خدای متعال خواسته او را بر آورد و وی را به قبلهای که از آن خسنود بود برگردانید. و از آنجا که این پدیده حربه جالبی را از بنی اسرائیل باز میستانید و دلیل موهوم آن را باطل میساخت، در صدد بر آمدند که از همین پیشامد، حربه تازهای بر ضد اسلام بسازند و تبلیغات فریبگر خود را از سوی دیگر ادامه دهند. اینبار در اینکه مبدأ و مصدر مقررات اسلام و دستورات پیامبر، وحی الهی باشد خئشه میکردند و پایه اعتقاد مسلمانان را هدف حملات تبلیغی خویش میساختند و به آنها میگفتند: اگر رو کردن به بیت المقدس در حال نماز، کار نادرستی است پس همه نمازها و عبادتهایی که در گذشته به جای آوردهاید، بیهوده و باطل است و اگر کار بجا و درستی است، رویگرداندن کنونی شما بیجا و غلط است.
در واقع با این وسوسه میخواستند مبنای اعتماد قلبی مردم به ذخیره آخرت و ثواب الهی و اساساً به حکیمانه بودن رهبری پیامبر اکرم(ص) متزلزل سازند.
همچنین به نظر میرسد که این جملات پلید و مکر آمیز اثر ناروای خود را بر روی برخی از مسلمانان به جای گذارده بود و آنان با تردید و اضطرابی که طبیعتاً با اعتماد کامل نسبت به مقام پیامبر و منبع فکر و اندیشه، سازگار نمینمود، پیامبر را مورد پرسش قرار داده از آن حضرت دلیل و برهان میخواستند. به این جهت بئد که آیاتی چند مشتمل بر روشنگریهای لازم، نازل گشت.
این آیات برای مسلمانان روشن میسارد که نسخ برخی از مقررات و احکام همواره بر وفق حکمت کامل خداوند و برابر مصالح نهایی انسانهاستو نه بی دلیل و بیهوده، و آنان را متوجه میکند که هدف یهودیان از این تبلیغات مسموم، آن است که پیروان اسلام را به دوران کفرو جاهلیت باز گردانند زِرا آنان رشک میبرند از اینکه خداوند امت اسلام را از دیگر مردم بر گزیده و به رحمت و فضل خویش اختصاص داده و آخرین کتاب آسمانی را بر ایشان نازل ساخته و مسئولیت رهبری بشریت را به آنان محول کرده باشد.
ما ننسخ من آیة أو ننسها نأت بخیر منها أو مثلها»، یعنی: هیچ آیهای را نسخ یا محو نکنیم مگر اینکه بهتر از آن یا مانند آن را بیاوریم.
مناسبتی که نزول این آیه را اقتضا میکرده، آیا ماجرای قبله است؟( چنان که سیاق آیههای قبل و بعد این را تأیید میکند) یا ماجرای تغییر حکم و تکلیف دیگری است که تحولات و پیشرفتهای جامعه اسلامیآن را ایجاب میکرده است؟ یا اساساً مربوط است به نسخ و تعدیل برخی از احکام تورات؟( با وجود اینکه اصل آن کتاب آسمانی در مجموع از نظر قرآن مورد قبول است).
به هر صورت و بنا بر هریک از این سه احتمال، قرآن در این آیه با بیانی قاطع، حقیقت نسخ و تحویل را روشن میسازد و خط بطلان بر همه مسمسهها و بذر تردیدهایی که یهود طبق شیوه خود در مبارزه با طرز تفکر اسلامی، میپراکندند، میکشد.
تغییر جزئی یک حکم بر طبق مقتضیات زمان در دوره زندگی پیامبر اکرم، کاری است به سود بشریت و برای تأمین مصلحت مهمتری که تحولات زندگی بشر ان را اقتضا میکند. و خداوند آفریدگار انسانها وبرانگیزاننده پیامبران و فرود آورنده آیات، خود این دگرگونیهای زندگی بشر را پدید میآورد. پس اگر خداوند آیهای نسخ یا محو کند- چه آیه خواندنی که مشتمل بر یکی از احکام و مقررات است و یا آیه به معنای نشانه و معجزه که به مناسبت خاصی به دست پیغمبر انجام گرفته باشد- به جای آن آیهای که از آن بهتر یا هم طراز و هم وزن آن باشد خواهد آورد. او که مالک همه چیز و صاحب اختیار آسمان و زمین است از این کار ناتوان نیست. لذا در ادامه این مطلب جملاتی که متضمن قدرت و مالکیت خداوند است ذکر میگردد.
«ألم تعلم ءنّ الله علی کل شیء قدیر» مگر نمیدانی که خداوند بر همه چیز تواناست؟
مخاطب ساختن مؤمنان در این آیه، متضمن نوعی تهدید و هم یادآوری این مطلب است که خدا سرپرست و یاور آنهاست و به جز او ایشان را سرپرست و یاوری نیست. شاید این لحن از آن جهت به آیه داده شده که برخی از مسلمانان تحت تأثیر جملات تبلیغاتی گمراه کننده یهود، دچار دودلی و تردید شده و از پیامبر سؤلاتی میکردند که با اعتماد و اطمینان به مقام رهبری آن حضرت، تناسب و سازگاری نداشت.
محکم ومتشابه
« هو الّذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هنّ ام الکتاب و أخر متشابهات فامّا الّذین فی قلوبهم زیع فیتّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأویله و ما یعلم تأویله الّا الله و الّراسخون فی العلم یقولون آمنّا به کلّ من عند ربّنا و ما یذکّر إلّا اولوالالباب. ربّنا لا تزغ قلوبنا بعد إذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمة إنّک أنت الوهّاب.» (آل عمران 7/3-8)
سید قطب در ذیل این آیات چنین مینویسد:
این کتابی است که خداوند آنرا بر پیامبر(ص) نازل کرده است. این فرقانی است که بین حق و باطل را جدایی میاندازد. در آن اصول دقیقی است برای عقیده و شریعت و مدلولاتش از مفاهیم و مقاصد و اهدافش نیز قابل درک میباشند.
اصل این کتاب همین کتاب است که شنیدنیها و ناپیداییهایی در آن است که مدلولاتش بنا بر تصور و حس بشر تشبیه شده است. و درک ماهیت و کیفیت آن مشکل است چرا که مافوق وسایل ادراک و ذهن بشر میباشد و موضعگیری مردم هم مختلف است، بر اساس استقامت و دوام و یا انحراف فطرت و سرشت انسان و آنهایی که در قلوب و دلهایشان انحراف و گمراهی است و از فطرتشان جدا میباشند.
اصول واساس واضح و روشن و دقیقی را که عقیده و شریعت برآنها استوار است را رها مینمایند و به دنبال متشابهاتی میروند که تصدِقش برایمان به راستی و درستی صاحب رسالت اتکاء میکند.
سپس آنهایی که بنا بر دوام و استقامت فطرتی که با الهام مستقیم، صدق و راستی همه این کتاب و همه آنچه را که به حق نازل شده است، را دریافت میکنند، ورای این متشابهات حرکت میکنند، چرا که آنها در آن زمینهای مییابند که دوری از حقیقت را باعث شده و افتادن و در فتنه به واسطه تأویلها و تفسیرهای متزلزل برای عقاید و نیز اختافاتی که از فساد افکار نشأت میگیرد را نتیجه میدهد.
در آنچه که زمینهای برای اندیشه و تفکر انسان در تأویل آن نیست و تأویل آنرا جز خداوند سبحان که دارای علم کامل و مطلق است، کس دیگری نمیداند.
و أما الراسخون فی العلم: راسخون در علم کسانی هستند که با توجه به علم و عقلشان، زمینه تأویل این آیات را میشناسند و نیز در آنچه که نسبت به آن علم و آگاهی ندارند خوض نمیکنند و وارد نمیشوند.
این افراد میگویند: آمنّا به کل من عند ربّنا، و به خاطر این ایمان مطلقی که دارند میگویند همه این آیات از جانب پروردگار است و اجازه و اذن تأویل آیات را هم خداوند به آنها عطا کرده است و آنها در مییابند که پروردگارشان داناتر است. این تصویری صحیح از راسخان در علم است.
سطحیون کسانی هستند که قشر و پوستههای علم، آنها را مغرور و فریفته کرده است. این افراد گمان میکنند که همه چیز را میفهمند و درک میکنند و اگر چیزی را نفهمند و درک ننمایند آن چیز وجود ندارد و فرض میکنند که ادراک و فهمشان بنابر حقایق است.
اما دانشمندانی که حقیقتاً علم دارند، تواضع و فروتنی شان زیاد است و نزدیکترند به اینکه در مقابل عجز عقل بشر تسلیم شوند و این را جز صاحبان خرد و عقل و اندیشه نمیدانند. مثل اینکه بین اولوالالباب و رجوع به حق چیزی نیست جز اینکه متذکر شوند و به راه راست و صواب میروند. در این حالت زبان و قلوب و دلهایشان را در حال تضرع به سوی خداوند قرار میدهند تا اینکه آنها را در راه حق ثابت قدم نگه دارد وقلوبشان بعد از هدایت یافتن گمراه نشود و رحمت و فضل خداوند بر آنها تمام شود.
کتابت و قرائت قرآن
الّذین یتّبعون الرّسول النّبی الامی الّذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التّوراة و الانجیل یأمرهم بالمعروفو ینهاهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث.(اعراف، 157/7)
سید قطب درذیل این آیه چنین مینویسد که: همانا آخرین رسالت، رسالت کامل و تمامیاست که اختصاص به قوم، جنس و نسل خاصی ندارد. در صورتی که رسالتهای گذشته، رسالتهای قومیو منطقهای بودندو محدود به زمان بین دو رسول میشد و بشریت بر اساس هدایت این رسالتها گامهای محدودی را بر میداشتند.
و هر رسالتی بنا بر درجه ظرفیت بشریت تعدیل و تغییری را در بر داشت تا اینکه آخرین رسالت آمد که در اصولش کامل و در فروعش قابل انطباق میباشد. این آخرین رسالت برای همه بشریت بود، چرا که بعد از این رسالت، رسالت دیگری برای اقوام و نسلهای بعدی نمیآید.
این رسالت بر اساس غطرت انسانی که نرد همه انسانها موجود است، آمده و از این جهت آنرا پیامبری امیحمل نمود، پیامبری که بر فطرت پاک و مصفّای او جز تعلیم پروردگارش چیزی دطگر دخل نشده بود و در این فطرت از شائبههای تعلیم مردم و انکار اهل زمین چیزی وارد نشده بود تا اینکه رسالت فطرت را برای همه مردم حمل نماید و به این جهت است که خداوند به پیامبر(ص) میفرماید:
قل یا ایها النّاس انّی رسول الله الیکم جمیعاً الذی له ملک السّموات و الأ ض، بگو ای مردم همانا من رسول خداوند به سوی شما هستم، خدایی که تمام ملک و فرمانروایی آسمانها و زمین از آن اوست ( لا اله الا هو) و دینی جز دین خداوند نیست و نه رسالتی جز آنچه که از جانب اوست «یحیی و یمیت» اوست که فرمانروایی میکند، حیات و زندگی و مرگ و آغاز و نهایت را « فأمنوا بالله و رسوله النّبی الامّی» که خداوند به او تعلیم و آموزش داده و شخصی از مخلوقات را خداوند اینگونه تعلیم نداده است. « الّذی یؤمن بالله و کلماته» که به خداوند و کلماتش ایمان دارد. «و اتّبعوه لعلّکم تهتدون»(آل عمران، 158/3)پس او دلیل و راهنمایتان است و از راهی که برای هدایت شماست گوراه نمیشود.
اسباب نزول
بحث اسباب نزول از جمله مباحثی است که در قلمرو علوم قرآن مطرح بوده و هست. آیهها و سورههای قرآنی، از بظر سبب نزول به دو دسته تقسیم میشوند:
1- آیهها و سورههایی که سبب نزول خاصی ندارند و سبب نزول آنها سبب نزول عام است که همان فلسفه نزول قرآن( هدایت، انذار، تبشیر و ...) میباشد.
2- آیها و سورههایی که سبب نزول خاص دارند و متناسب حادثه یا جریانی خارجی نازل شدهاند.
سبب نزول، عبارت است از حادثه، یا سؤال و شبههای که در عصر پیامبر(ص) اتفاق افتاده و باعث نزول آیه، ایهها و سورهای از قرآن شده استکه به شکلی اشاره به آن حادثه و یا سؤال و ... دارد.
بنابراین اگر آیه یا سورهای نظر به رخدادهای گدشته تاریخ( قبل از اسلام ) داشته باشد، آن رخدادها سبب نزول نامیده نمیشود. مانند هجوم ابرهه که«واحدی» آن را سبب نزول سوره فیل میداند، در حالی که شرط تقارن زمانی بین سبب و مسبب را ندارد و نبایدسبب نزول نامیده شود. آیا همه آیات سبب نزول خاص دارند:
حدیثی از حضرت علی(ع) نقل شده که برخی از آن استفاده کرده اندهمه آیات سبب نزول خاص دارند، آن حدیث چنین است:
« و ما نزلت آیة الا و قد علمت فیم نزلت و علی من نزلت و بم نزلت»
ولی استفاده آنان، با منظور امام علی (ع) هماهنگ نمیباشد، چه اینکه مقصود حضرت از این بیان، اثبات این حقیقت است که من به تمام خصوصیات آیات آگاه هستم، و میدانم هر آیه در چه موردی و موضوعی نازل شده، مخاطبش کیانند و چرا نازل شده؟ بنابراین روایت یاد شده منافاتی با مطالب گذشته ندارند.
در میان آیات قرآن، برخی بدون هیچ نیاز و وابستگی به شأن نزول، پیام و مفادی روشن دارند ولی دستهای دیگر از آیات در پرتو شناخت اسباب نزول قابل درکند.
1- آیاتی که بدون توجه به شأن نزول، فاقد معنا ومفهومیمشخص اند و فهم معنعی حقیقی آنها نیازمند آشنایی با سبب نزول آن آیات است.
2- آیاتی که در مقام تفسیر، دچار ابهام و پیچیدگیهای مفهومیهستندو اسباب نزول راهگشای ما، در تفسیر صحیح و برداشتهای واقعی از آن آیات است.
ادامه دارد...
نظرات